دانش جوین
پنجشنبه, تیر ۲۶, ۱۴۰۴
  • نخست
  • علمی
  • تکنولوژی
    • آرشیو تکنولوژی
    • نرم افزار، اپلیکیشن، سیستم عامل
    • خودرو
    • آرشیو فین‌تک
      • IT
      • دوربین
    • لپتاپ و کامپیوتر و سخت افزار
    • موبایل
  • بازی‌های کامپیوتری
  • پزشکی، سلامت، بهداشت
  • هنر و فرهنگ
  • مقالات
  • سایر پیوندها
    • همیار آی‌تی
  • ورود
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • نخست
  • علمی
  • تکنولوژی
    • آرشیو تکنولوژی
    • نرم افزار، اپلیکیشن، سیستم عامل
    • خودرو
    • آرشیو فین‌تک
      • IT
      • دوربین
    • لپتاپ و کامپیوتر و سخت افزار
    • موبایل
  • بازی‌های کامپیوتری
  • پزشکی، سلامت، بهداشت
  • هنر و فرهنگ
  • مقالات
  • سایر پیوندها
    • همیار آی‌تی
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
دانش جوین
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
صفحه اصلی هنر و فرهنگ

«دختر نارنج و ترنج»؛ نماد فرهنگ زخمی اما زنده ایران‌زمین

مهر نیوز توسط مهر نیوز
۲۵ تیر ۱۴۰۴
در هنر و فرهنگ
زمان خواندن: زمان موردنیاز برای مطالعه: 1 دقیقه
0
«دختر نارنج و ترنج»؛ نماد فرهنگ زخمی اما زنده ایران‌زمین
2
بازدیدها
اشتراک گذاری در تلگراماشتراک گذاری در توییتر

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محمد عیدی نجف‌آبادی*: در میان داستان‌های عامیانه رایج در پهنه این بوم کهنسال، داستانی بس شنیدنی است؛ نامش «دختر نارنج و ترنج» که مرحوم انجوی شیرازی روایت‌های گوناگونی از آن را در مجموعه فرهنگ مردم ثبت و ضبط دارد.

«دختر نارنج و ترنج»؛ نماد فرهنگ زخمی اما زنده ایران‌زمین

باری، حکایت چنین است که گویا شاه پریان دختری گل رو و نرگس خو داشت؛ شهره به «نارنج و ترنج».آوازه این حوری وشِ سمن بویِ خودآرای چنان در جهان پیچیده بود که به وصف پیر زنی آزموده و تجربه اندوخته، شاهزاده‌ای، نادیده دل بدو بست و دشواری‌ها و ناهمواری‌های راهی پُرتعب و تب آلود را به جان خرید تا مگر به وصال این شهبالِ بی مثال نائل آید.پاداشِ این کوششِ پُر تپش، تیر نازی بود که به هدف نیاز نشست و مقصود حاصل آمد و شاهزاده پُر اقبال، آن غزال چشمِ فرشته خصال را فراچنگ آورد.اما افسوس که در راه بازگشت به غفلتی و سستی دچار آمد و سیه روی زنی کوردلِ کژخیالِ بَد گلی به حیله‌ای، خونِ آن ماهرویِ جمیل را بریخت و به هزار ترفند آرایشی، هیکلِ دیو شکلِ خویش را چنانش سرخ مال کرد تا قدری خوشگل به نظر آید و میل شاهزاده را برانگیزاند.

القصه، از آن خونی که بر زمین ریخت، سروی برخاست افراشته و بس زیبا. شاهزاده که باز آمد بدید که آن گنجی که با رنجی فراوان بدست آورده بود به متاع بی ارجی بدل گشته بود و لاجرم سرد مزاج شد. اما بی گریز و ناگزیر بار بَست تا آن عروس تحمل ناپذیر را به حجله آرد و از آن سرو بلند اندام نیز نهالی برگرفت و به قصر آورد و در باغچه کاشت.

از آن روز شاهزاده هرچند آشفته حال از آن عجوزه بَدَلی، اما خوشحال و پر امید از آن نهال کاشته بود که در عین شگفتی همگان، به هر کجای می‌رفت؛ سایه آن سرو، چون فرشته‌ای نگهبان، هم نشینِ وی بود. این بار نیز از سَرِ بدخواهی و رشک، آن زنِ طرار و فریبکار، دلبستگی شاهزاده به آن سرو خوش خرام را برنتافت و فرمان داد تا آن را برکَنند و بسوزانند و مابقی چوبش را از قصر برون ریزند. سر آخر، پیر زنی نیک پندار و خوب رفتار آن مقدار چوب را به بغل گرفت و به خانه آورد تا آتش آن گرمابخش کاشانه‌اش شود.اما دید که هر گاه از کلبه برون می‌رود و باز می‌آید تو گویی کوخش، کاخی می‌گردد؛ بس دلفریب.

در حیرت، روزی در کمین نشست تا رازِ کار دریابد و دید چون از سَرای برون می‌شود آن خرده چوب‌ها به سیمین تنی سمن بوی مبدل می‌گردد و آن بیغوله را به آشیانه‌ای در خور شَهان می‌کند. پیرزن به ناگاه از نهان جایِ خویش برون می جهد و دامَنِ آن پری چهره را می‌گیرد و جویای سِرّ این کار می‌شود.«دختر نارنج و ترنج» نیز وصف حال می‌کند و می‌گوید که چگونه وقتی خونش را ریختند؛ چنان سروی شد افراشته و چون بِیخَش بر آوردند در این خرده چوب‌ها ماند تا شاهزاده را از بَندِ آن پتیاره بدخوی، روزی رهایی دهد.

این داستان را از آن روی به اشاره آوردم که گویی فرهنگ گشن بیخ و بسیار شاخ ما چنان «نارنج و ترنج» است و شاهزاده، «ایرانِ ما». در طول تاریخ هر باری این فرهنگ مورد هجوم دژخیمی قرار گرفته (از اسکندر گرفته تا عرب و مغول و غلزائیان قندهار و استعمارگرانی چون روس و انگلیس) و به محاق رفته و باز به امید طلوعی دوباره خود را در شعر و موسیقی و رقص و خط و معماری و انواع هنر دستی تجلی داده تا بماند و از آن شاهزاده که ای رانش می‌خوانیم پاسداری کند.

*پژوهشگر حوزه اسطوره شناسی

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محمد عیدی نجف‌آبادی*: در میان داستان‌های عامیانه رایج در پهنه این بوم کهنسال، داستانی بس شنیدنی است؛ نامش «دختر نارنج و ترنج» که مرحوم انجوی شیرازی روایت‌های گوناگونی از آن را در مجموعه فرهنگ مردم ثبت و ضبط دارد.

«دختر نارنج و ترنج»؛ نماد فرهنگ زخمی اما زنده ایران‌زمین

باری، حکایت چنین است که گویا شاه پریان دختری گل رو و نرگس خو داشت؛ شهره به «نارنج و ترنج».آوازه این حوری وشِ سمن بویِ خودآرای چنان در جهان پیچیده بود که به وصف پیر زنی آزموده و تجربه اندوخته، شاهزاده‌ای، نادیده دل بدو بست و دشواری‌ها و ناهمواری‌های راهی پُرتعب و تب آلود را به جان خرید تا مگر به وصال این شهبالِ بی مثال نائل آید.پاداشِ این کوششِ پُر تپش، تیر نازی بود که به هدف نیاز نشست و مقصود حاصل آمد و شاهزاده پُر اقبال، آن غزال چشمِ فرشته خصال را فراچنگ آورد.اما افسوس که در راه بازگشت به غفلتی و سستی دچار آمد و سیه روی زنی کوردلِ کژخیالِ بَد گلی به حیله‌ای، خونِ آن ماهرویِ جمیل را بریخت و به هزار ترفند آرایشی، هیکلِ دیو شکلِ خویش را چنانش سرخ مال کرد تا قدری خوشگل به نظر آید و میل شاهزاده را برانگیزاند.

القصه، از آن خونی که بر زمین ریخت، سروی برخاست افراشته و بس زیبا. شاهزاده که باز آمد بدید که آن گنجی که با رنجی فراوان بدست آورده بود به متاع بی ارجی بدل گشته بود و لاجرم سرد مزاج شد. اما بی گریز و ناگزیر بار بَست تا آن عروس تحمل ناپذیر را به حجله آرد و از آن سرو بلند اندام نیز نهالی برگرفت و به قصر آورد و در باغچه کاشت.

از آن روز شاهزاده هرچند آشفته حال از آن عجوزه بَدَلی، اما خوشحال و پر امید از آن نهال کاشته بود که در عین شگفتی همگان، به هر کجای می‌رفت؛ سایه آن سرو، چون فرشته‌ای نگهبان، هم نشینِ وی بود. این بار نیز از سَرِ بدخواهی و رشک، آن زنِ طرار و فریبکار، دلبستگی شاهزاده به آن سرو خوش خرام را برنتافت و فرمان داد تا آن را برکَنند و بسوزانند و مابقی چوبش را از قصر برون ریزند. سر آخر، پیر زنی نیک پندار و خوب رفتار آن مقدار چوب را به بغل گرفت و به خانه آورد تا آتش آن گرمابخش کاشانه‌اش شود.اما دید که هر گاه از کلبه برون می‌رود و باز می‌آید تو گویی کوخش، کاخی می‌گردد؛ بس دلفریب.

در حیرت، روزی در کمین نشست تا رازِ کار دریابد و دید چون از سَرای برون می‌شود آن خرده چوب‌ها به سیمین تنی سمن بوی مبدل می‌گردد و آن بیغوله را به آشیانه‌ای در خور شَهان می‌کند. پیرزن به ناگاه از نهان جایِ خویش برون می جهد و دامَنِ آن پری چهره را می‌گیرد و جویای سِرّ این کار می‌شود.«دختر نارنج و ترنج» نیز وصف حال می‌کند و می‌گوید که چگونه وقتی خونش را ریختند؛ چنان سروی شد افراشته و چون بِیخَش بر آوردند در این خرده چوب‌ها ماند تا شاهزاده را از بَندِ آن پتیاره بدخوی، روزی رهایی دهد.

این داستان را از آن روی به اشاره آوردم که گویی فرهنگ گشن بیخ و بسیار شاخ ما چنان «نارنج و ترنج» است و شاهزاده، «ایرانِ ما». در طول تاریخ هر باری این فرهنگ مورد هجوم دژخیمی قرار گرفته (از اسکندر گرفته تا عرب و مغول و غلزائیان قندهار و استعمارگرانی چون روس و انگلیس) و به محاق رفته و باز به امید طلوعی دوباره خود را در شعر و موسیقی و رقص و خط و معماری و انواع هنر دستی تجلی داده تا بماند و از آن شاهزاده که ای رانش می‌خوانیم پاسداری کند.

*پژوهشگر حوزه اسطوره شناسی

اخبارجدیدترین

نباید در جبهه رسانه به دشمن باخت؛ افسوس برای تصاویر مهمی که پاک شدند!

آیا قاتل عاشق سوژه قتل خود شده است؟!

انتشار اولین اثر پروژه «هشت سال و این روزها»

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محمد عیدی نجف‌آبادی*: در میان داستان‌های عامیانه رایج در پهنه این بوم کهنسال، داستانی بس شنیدنی است؛ نامش «دختر نارنج و ترنج» که مرحوم انجوی شیرازی روایت‌های گوناگونی از آن را در مجموعه فرهنگ مردم ثبت و ضبط دارد.

«دختر نارنج و ترنج»؛ نماد فرهنگ زخمی اما زنده ایران‌زمین

باری، حکایت چنین است که گویا شاه پریان دختری گل رو و نرگس خو داشت؛ شهره به «نارنج و ترنج».آوازه این حوری وشِ سمن بویِ خودآرای چنان در جهان پیچیده بود که به وصف پیر زنی آزموده و تجربه اندوخته، شاهزاده‌ای، نادیده دل بدو بست و دشواری‌ها و ناهمواری‌های راهی پُرتعب و تب آلود را به جان خرید تا مگر به وصال این شهبالِ بی مثال نائل آید.پاداشِ این کوششِ پُر تپش، تیر نازی بود که به هدف نیاز نشست و مقصود حاصل آمد و شاهزاده پُر اقبال، آن غزال چشمِ فرشته خصال را فراچنگ آورد.اما افسوس که در راه بازگشت به غفلتی و سستی دچار آمد و سیه روی زنی کوردلِ کژخیالِ بَد گلی به حیله‌ای، خونِ آن ماهرویِ جمیل را بریخت و به هزار ترفند آرایشی، هیکلِ دیو شکلِ خویش را چنانش سرخ مال کرد تا قدری خوشگل به نظر آید و میل شاهزاده را برانگیزاند.

القصه، از آن خونی که بر زمین ریخت، سروی برخاست افراشته و بس زیبا. شاهزاده که باز آمد بدید که آن گنجی که با رنجی فراوان بدست آورده بود به متاع بی ارجی بدل گشته بود و لاجرم سرد مزاج شد. اما بی گریز و ناگزیر بار بَست تا آن عروس تحمل ناپذیر را به حجله آرد و از آن سرو بلند اندام نیز نهالی برگرفت و به قصر آورد و در باغچه کاشت.

از آن روز شاهزاده هرچند آشفته حال از آن عجوزه بَدَلی، اما خوشحال و پر امید از آن نهال کاشته بود که در عین شگفتی همگان، به هر کجای می‌رفت؛ سایه آن سرو، چون فرشته‌ای نگهبان، هم نشینِ وی بود. این بار نیز از سَرِ بدخواهی و رشک، آن زنِ طرار و فریبکار، دلبستگی شاهزاده به آن سرو خوش خرام را برنتافت و فرمان داد تا آن را برکَنند و بسوزانند و مابقی چوبش را از قصر برون ریزند. سر آخر، پیر زنی نیک پندار و خوب رفتار آن مقدار چوب را به بغل گرفت و به خانه آورد تا آتش آن گرمابخش کاشانه‌اش شود.اما دید که هر گاه از کلبه برون می‌رود و باز می‌آید تو گویی کوخش، کاخی می‌گردد؛ بس دلفریب.

در حیرت، روزی در کمین نشست تا رازِ کار دریابد و دید چون از سَرای برون می‌شود آن خرده چوب‌ها به سیمین تنی سمن بوی مبدل می‌گردد و آن بیغوله را به آشیانه‌ای در خور شَهان می‌کند. پیرزن به ناگاه از نهان جایِ خویش برون می جهد و دامَنِ آن پری چهره را می‌گیرد و جویای سِرّ این کار می‌شود.«دختر نارنج و ترنج» نیز وصف حال می‌کند و می‌گوید که چگونه وقتی خونش را ریختند؛ چنان سروی شد افراشته و چون بِیخَش بر آوردند در این خرده چوب‌ها ماند تا شاهزاده را از بَندِ آن پتیاره بدخوی، روزی رهایی دهد.

این داستان را از آن روی به اشاره آوردم که گویی فرهنگ گشن بیخ و بسیار شاخ ما چنان «نارنج و ترنج» است و شاهزاده، «ایرانِ ما». در طول تاریخ هر باری این فرهنگ مورد هجوم دژخیمی قرار گرفته (از اسکندر گرفته تا عرب و مغول و غلزائیان قندهار و استعمارگرانی چون روس و انگلیس) و به محاق رفته و باز به امید طلوعی دوباره خود را در شعر و موسیقی و رقص و خط و معماری و انواع هنر دستی تجلی داده تا بماند و از آن شاهزاده که ای رانش می‌خوانیم پاسداری کند.

*پژوهشگر حوزه اسطوره شناسی

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محمد عیدی نجف‌آبادی*: در میان داستان‌های عامیانه رایج در پهنه این بوم کهنسال، داستانی بس شنیدنی است؛ نامش «دختر نارنج و ترنج» که مرحوم انجوی شیرازی روایت‌های گوناگونی از آن را در مجموعه فرهنگ مردم ثبت و ضبط دارد.

«دختر نارنج و ترنج»؛ نماد فرهنگ زخمی اما زنده ایران‌زمین

باری، حکایت چنین است که گویا شاه پریان دختری گل رو و نرگس خو داشت؛ شهره به «نارنج و ترنج».آوازه این حوری وشِ سمن بویِ خودآرای چنان در جهان پیچیده بود که به وصف پیر زنی آزموده و تجربه اندوخته، شاهزاده‌ای، نادیده دل بدو بست و دشواری‌ها و ناهمواری‌های راهی پُرتعب و تب آلود را به جان خرید تا مگر به وصال این شهبالِ بی مثال نائل آید.پاداشِ این کوششِ پُر تپش، تیر نازی بود که به هدف نیاز نشست و مقصود حاصل آمد و شاهزاده پُر اقبال، آن غزال چشمِ فرشته خصال را فراچنگ آورد.اما افسوس که در راه بازگشت به غفلتی و سستی دچار آمد و سیه روی زنی کوردلِ کژخیالِ بَد گلی به حیله‌ای، خونِ آن ماهرویِ جمیل را بریخت و به هزار ترفند آرایشی، هیکلِ دیو شکلِ خویش را چنانش سرخ مال کرد تا قدری خوشگل به نظر آید و میل شاهزاده را برانگیزاند.

القصه، از آن خونی که بر زمین ریخت، سروی برخاست افراشته و بس زیبا. شاهزاده که باز آمد بدید که آن گنجی که با رنجی فراوان بدست آورده بود به متاع بی ارجی بدل گشته بود و لاجرم سرد مزاج شد. اما بی گریز و ناگزیر بار بَست تا آن عروس تحمل ناپذیر را به حجله آرد و از آن سرو بلند اندام نیز نهالی برگرفت و به قصر آورد و در باغچه کاشت.

از آن روز شاهزاده هرچند آشفته حال از آن عجوزه بَدَلی، اما خوشحال و پر امید از آن نهال کاشته بود که در عین شگفتی همگان، به هر کجای می‌رفت؛ سایه آن سرو، چون فرشته‌ای نگهبان، هم نشینِ وی بود. این بار نیز از سَرِ بدخواهی و رشک، آن زنِ طرار و فریبکار، دلبستگی شاهزاده به آن سرو خوش خرام را برنتافت و فرمان داد تا آن را برکَنند و بسوزانند و مابقی چوبش را از قصر برون ریزند. سر آخر، پیر زنی نیک پندار و خوب رفتار آن مقدار چوب را به بغل گرفت و به خانه آورد تا آتش آن گرمابخش کاشانه‌اش شود.اما دید که هر گاه از کلبه برون می‌رود و باز می‌آید تو گویی کوخش، کاخی می‌گردد؛ بس دلفریب.

در حیرت، روزی در کمین نشست تا رازِ کار دریابد و دید چون از سَرای برون می‌شود آن خرده چوب‌ها به سیمین تنی سمن بوی مبدل می‌گردد و آن بیغوله را به آشیانه‌ای در خور شَهان می‌کند. پیرزن به ناگاه از نهان جایِ خویش برون می جهد و دامَنِ آن پری چهره را می‌گیرد و جویای سِرّ این کار می‌شود.«دختر نارنج و ترنج» نیز وصف حال می‌کند و می‌گوید که چگونه وقتی خونش را ریختند؛ چنان سروی شد افراشته و چون بِیخَش بر آوردند در این خرده چوب‌ها ماند تا شاهزاده را از بَندِ آن پتیاره بدخوی، روزی رهایی دهد.

این داستان را از آن روی به اشاره آوردم که گویی فرهنگ گشن بیخ و بسیار شاخ ما چنان «نارنج و ترنج» است و شاهزاده، «ایرانِ ما». در طول تاریخ هر باری این فرهنگ مورد هجوم دژخیمی قرار گرفته (از اسکندر گرفته تا عرب و مغول و غلزائیان قندهار و استعمارگرانی چون روس و انگلیس) و به محاق رفته و باز به امید طلوعی دوباره خود را در شعر و موسیقی و رقص و خط و معماری و انواع هنر دستی تجلی داده تا بماند و از آن شاهزاده که ای رانش می‌خوانیم پاسداری کند.

*پژوهشگر حوزه اسطوره شناسی

پست قبلی

سرپرست سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران منصوب شد

پست بعدی

اکران مستند «باراکا» در مستندات یکشنبه خانه هنرمندان ایران

مربوطه پست ها

نباید در جبهه رسانه به دشمن باخت؛ افسوس برای تصاویر مهمی که پاک شدند!
هنر و فرهنگ

نباید در جبهه رسانه به دشمن باخت؛ افسوس برای تصاویر مهمی که پاک شدند!

۲۶ تیر ۱۴۰۴
آیا قاتل عاشق سوژه قتل خود شده است؟!
هنر و فرهنگ

آیا قاتل عاشق سوژه قتل خود شده است؟!

۲۶ تیر ۱۴۰۴
انتشار اولین اثر پروژه «هشت سال و این روزها»
هنر و فرهنگ

انتشار اولین اثر پروژه «هشت سال و این روزها»

۲۶ تیر ۱۴۰۴
ویژه‌برنامه «روی موج کودک» برای شش سالگی «سوینا»
هنر و فرهنگ

ویژه‌برنامه «روی موج کودک» برای شش سالگی «سوینا»

۲۶ تیر ۱۴۰۴
بازخوانی تهدید خاموش اصفهان در نمایشگاه هنری «فرونشست»
هنر و فرهنگ

بازخوانی تهدید خاموش اصفهان در نمایشگاه هنری «فرونشست»

۲۶ تیر ۱۴۰۴
«سوپر من» یادآور خباثت رژیم صهیونیستی در فلسطین شد
هنر و فرهنگ

«سوپر من» یادآور خباثت رژیم صهیونیستی در فلسطین شد

۲۶ تیر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + هفده =

دانلود اپلیکیشن دانش جوین

جدیدترین اخبار

  • بازسازی خانه‌های آسیب دیده در جنگ از شنبه آغاز می‌شود/ تأمین بخشی از مسکن مورد نیاز از واحدهای آماده
  • نتایج کنکور چه زمانی اعلام می‌شود؟/ شناسایی و دستگیری شبکه‌های شایعه‌ساز کنکور
  • آخرین وضعیت ترافیک در آزادراه تهران- شمال
  • سقف قیمت بلیت اتوبوس اربعین مشخص شد/ طرح شکایات در سامانه ۱۴۱
  • جزییات سهمیه شهدا و جانباران جنگ 12 روزه در کنکور سراسری
  • پاسینیک
  • خرید سرور ایران و خارج
  • تجارتخانه آراد برندینگ
  • ویرایش مقاله
  • تابلو لایت باکس
  • قیمت سرور استوک اچ پی hp
  • خرید سرور hp
  • کاغذ a4
  • پرشین هتل
  • راحت ترین روش یادگیری انگلیسی
  • خرید سرور ابری

تمام حقوق مادی و معنوی وب‌سایت دانش جوین محفوظ است و کپی بدون ذکر منبع قابل پیگرد قانونی خواهد بود.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • نخست
  • علمی
  • تکنولوژی
    • آرشیو تکنولوژی
    • نرم افزار، اپلیکیشن، سیستم عامل
    • خودرو
    • آرشیو فین‌تک
      • IT
      • دوربین
    • لپتاپ و کامپیوتر و سخت افزار
    • موبایل
  • بازی‌های کامپیوتری
  • پزشکی، سلامت، بهداشت
  • هنر و فرهنگ
  • مقالات
  • سایر پیوندها
    • همیار آی‌تی

تمام حقوق مادی و معنوی وب‌سایت دانش جوین محفوظ است و کپی بدون ذکر منبع قابل پیگرد قانونی خواهد بود.