مهدی شامحمدی مستندساز و کارگردان سینما در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به یک تجربه شخصی از جنگ ۱۲ روزه ایران عنوان کرد: در ایام حمله رژیم صهیونیستی به ایران بهطور اتفاقی در شرایط بحرانی و خاصی قرار گرفتم. در یکی از اتوبانهای نزدیک تهران بودم که ناگهان میان یک کاروان نظامی گیر افتادیم. یکی از اقوام که کنار من نشسته بود به من گفت که از این ماشینها فاصله بگیر و بلافاصله پس از آن انفجار گستردهای رخ داد و تلفات و تصاویر بسیار وحشتناکی را شاهد بودیم. ما حدود ۲ – ۳ ساعت وسط این مهلکه گرفتار بودیم و ماشین نظامی که مورد اصابت قرار گرفته بود ساعتها میسوخت و ترکشهایش به اطراف پرتاب میشد. پهپادها همچنان بالای سر ما بودند و پدافند نیز فعال شده بود. ناگهان صدای ماشینهای امدادی از فاصله ۱۵-۲۰ کیلومتری به گوش رسید. چون در نزدیکی بهشت زهرا (س) بودیم میدانستم در آنجا آتشنشانی و آمبولانسهای زیادی وجود دارد اما نمیفهمیدم چرا این ماشینها به ما نمیرسند. جلوتر رفتم و دیدم که پهپادهای دشمن مانع نزدیک شدن آنها شده اند و حتی به ماشینهای امدادی شلیک میکنند. با دیدن این اتفاق شروع به تصویربرداری از این صحنه کردم.
کدام دوربین این روزها را روایت کند؟
وی افزود: پس از آرام شدن شرایط نیروهای امنیتی دوربین من را گرفتند و شروع به پاک کردن تمام تصاویر کردند. من مسئولیت آنها را درک میکردم اما به یکی از آنها توضیح دادم که تصاویری که ضبط کردهام سند مهمی هستند، او هم حرف من را درک کرد اما گفت که چارهای جز پاک کردن آنها ندارد. من خودم را معرفی کردم و به این شخص پیشنهاد دادم که حداقل این تصاویر را برای فرد معتمدی بفرستد، اما نپذیرفت.
کارگردان مستند «هجده هزارپا» با اشاره به اهمیت رسانه در شرایط جنگی تصریح کرد: در ماجرای اخیر لبنان نیز آنجا حضور داشتم و همین اتفاقات را دیدم. متاسفانه ما معمولاً در مواجه با دشمن در حوزه رسانه شکست میخوریم. در همین اتفاقات ۱۲ روزه تصاویر ضبط شده مهم و حرفهای توسط افراد حرفهای از اتفاقات و جنایات بسیار کم است. به طور مثال پس از حادثه میدان تجریش، تنها تصاویر موجود از دوربینهای مداربسته منتشر شد و پس از این حادثه مهم نیز کسی اجازه تصویربرداری نداشت.
لزوم تدوین پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی
وی با تاکید بر اینکه تدوین یک پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی ضروری است، گفت: در شرایط بحرانی پروتکلهای مشخص نظامی وجود دارد و افراد از بالاترین درجات نظامی تا سرباز وظیفه در هرکجا که هستند باید به این دستورالعملها عمل کنند، اما برای رسانه چنین پروتکلهایی وجود ندارد. سوال اینجاست که چرا در طول این سالها نتوانستیم افراد مورد اعتماد را شناسایی و آنها را وارد پروتکل رسانهای کنیم؟ مثلاً میتوان گروههای مستندسازی مشخصی را تعریف کرد که تحت کنترل اجازه ثبت وقایع را داشته باشند. حال پس از ثبت این تصاویر میتوان نظارت کرد که چه تصاویری منتشر شوند و چه تصاویر منتشر نشوند. این پروسه اصلاً چیز سختی نیست و ما باید در شرایط عادی پروتکلی برای موقعیتهای بحرانی تنظیم کنیم و همچنین افراد قابل اعتماد زیادی هم داریم که میتوانند در این زمینه به ما کمک کنند. من به شخصه بسیار افسوس میخورم که در این جنگ ۱۲ روزه روایتهای مهمی را از دست دادیم!
کارگردان فیلم سینمایی «مجنون» متذکر شد: اکنون دنیا باید منتظر این باشد که فیلمسازان ما این جنگ ۱۲ روزه را در قالب فیلم مستند، فیلم اجتماعی و … روایت کنند اما میدانم که خروجی این چند روز چیزی جز روایتهای آرشیوی نخواهند بود که احتمالاً به دلیل کمبود منابع جذابیت پایینی هم دارند. با احترام به تمام مستندسازان و با احترام به سینمای مستند، باید بگویم که ما اکنون حدود ۵-۶ نفر مستندساز ایرانی داریم که در خارج از ایران فعالیت میکنند. این افراد فارغ از اینکه شاید گاهی نگاهشان با ما متفاوت باشد اما کاری که انجام میدهند قابل احترام است. در طرف مقابل یکسری افراد هستند که کارشان سواستفاده است و مثلاً از سادگی عشایر ما در ایلام، لرستان و کردستان سواستفاده میکنند و روایتهای جذاب اما نادرستی ارائه میکنند که مطلقاً واقعیت ندارند. این آثار در جشنوارهها نمایش داده میشوند و اغلب کیفیت پایینی هم دارند. این نوع مستندها دروغنمایی میکنند و متاسفانه این نوع آثار از سینمای مستند ما در دنیا دیده میشود.
کار مستند قصهگویی است
وی ادامه داد: این اتفاق در حالی است که ما پتانسیل زیادی در دهه ۹۰ داشتیم و این افراد باید روایتهای بکر و جذابی از جنگ ۱۲ روزه ایران ارائه کنند تا به گوش جهانیان برسد. درحال حاضر مستندسازان آن دوره به مشاغل دیگری مانند راننده تاکسی اینترنتی روی آوردهاند یا تیزر میسازند.
شامحمدی با اشاره به اینکه کار مستند نیاز به زمان و پژوهش زیاد دارد، گفت: کار مستندساز با خبرنگاران متفاوت است. کار مستندساز اصلاً زودبازده نیست. خبرنگاران در لحظه گزارش میدهند و اثرگذاری لحظهای و خوبی هم دارد اما مستندسازان ماهها یا سالها روی یک فیلم کار میکنند تا اثری ماندگار خلق شود. مستندساز براساس روایتهای تاریخی، واقعی و حقیقی که اطرافش درحال رخ دادن است، قصه روایت میکند. امکان ندارد شما یک فیلم خوب درباره جنگ ۱۲ روزه ببینید درحالی که زیر یک سال روی آن فیلم کار شده باشد.
شرکت در جشنوارهها به چه قیمتی؟
وی با انتقاد نسبت به مدیریت فرهنگی و هنری کشور تصریح کرد: متاسفانه دیگر امیدی به مدیران وجود ندارد اما نسل جدیدی از سینماگران مستند امروزه هستند که با همین شرایط سخت فعالیت میکنند. مدیران و دبیران ما اکنون دنبال این هستند که از وقایع ۱۲ روز گذشته حتماً یک فیلم در جشنوارههای پیش رو (جشنواره فیلم کوتاه، جشنواره «سینماحقیقت»، جشنواره فیلم فجر و …) برای ارائه داشته باشند. اصلاً هم برایشان اهمیتی ندارد که این روایت به چه قیمت و با چه کیفیتی ارائه میشود و چقدر از این روایت بر مبنای پژوهشهای درست است.
شامحمدی در پایان متذکر شد: برخی مدیران ما صرفاً به فکر ارائه آمار هستند و همین شرایط هم سینمای مستند را در وضعیت بسیار بدی قرار داده است. برای سینماگر مستند باید شرایط مهیا باشد تا دغدغهاش را به یک فیلم خوب تبدیل کند و ارگانها نباید مستندساز را تحت فشار قرار دهند تا فیلمش را به جشنوارهها یا آنتن تلویزیون برساند.
مهدی شامحمدی مستندساز و کارگردان سینما در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به یک تجربه شخصی از جنگ ۱۲ روزه ایران عنوان کرد: در ایام حمله رژیم صهیونیستی به ایران بهطور اتفاقی در شرایط بحرانی و خاصی قرار گرفتم. در یکی از اتوبانهای نزدیک تهران بودم که ناگهان میان یک کاروان نظامی گیر افتادیم. یکی از اقوام که کنار من نشسته بود به من گفت که از این ماشینها فاصله بگیر و بلافاصله پس از آن انفجار گستردهای رخ داد و تلفات و تصاویر بسیار وحشتناکی را شاهد بودیم. ما حدود ۲ – ۳ ساعت وسط این مهلکه گرفتار بودیم و ماشین نظامی که مورد اصابت قرار گرفته بود ساعتها میسوخت و ترکشهایش به اطراف پرتاب میشد. پهپادها همچنان بالای سر ما بودند و پدافند نیز فعال شده بود. ناگهان صدای ماشینهای امدادی از فاصله ۱۵-۲۰ کیلومتری به گوش رسید. چون در نزدیکی بهشت زهرا (س) بودیم میدانستم در آنجا آتشنشانی و آمبولانسهای زیادی وجود دارد اما نمیفهمیدم چرا این ماشینها به ما نمیرسند. جلوتر رفتم و دیدم که پهپادهای دشمن مانع نزدیک شدن آنها شده اند و حتی به ماشینهای امدادی شلیک میکنند. با دیدن این اتفاق شروع به تصویربرداری از این صحنه کردم.
کدام دوربین این روزها را روایت کند؟
وی افزود: پس از آرام شدن شرایط نیروهای امنیتی دوربین من را گرفتند و شروع به پاک کردن تمام تصاویر کردند. من مسئولیت آنها را درک میکردم اما به یکی از آنها توضیح دادم که تصاویری که ضبط کردهام سند مهمی هستند، او هم حرف من را درک کرد اما گفت که چارهای جز پاک کردن آنها ندارد. من خودم را معرفی کردم و به این شخص پیشنهاد دادم که حداقل این تصاویر را برای فرد معتمدی بفرستد، اما نپذیرفت.
کارگردان مستند «هجده هزارپا» با اشاره به اهمیت رسانه در شرایط جنگی تصریح کرد: در ماجرای اخیر لبنان نیز آنجا حضور داشتم و همین اتفاقات را دیدم. متاسفانه ما معمولاً در مواجه با دشمن در حوزه رسانه شکست میخوریم. در همین اتفاقات ۱۲ روزه تصاویر ضبط شده مهم و حرفهای توسط افراد حرفهای از اتفاقات و جنایات بسیار کم است. به طور مثال پس از حادثه میدان تجریش، تنها تصاویر موجود از دوربینهای مداربسته منتشر شد و پس از این حادثه مهم نیز کسی اجازه تصویربرداری نداشت.
لزوم تدوین پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی
وی با تاکید بر اینکه تدوین یک پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی ضروری است، گفت: در شرایط بحرانی پروتکلهای مشخص نظامی وجود دارد و افراد از بالاترین درجات نظامی تا سرباز وظیفه در هرکجا که هستند باید به این دستورالعملها عمل کنند، اما برای رسانه چنین پروتکلهایی وجود ندارد. سوال اینجاست که چرا در طول این سالها نتوانستیم افراد مورد اعتماد را شناسایی و آنها را وارد پروتکل رسانهای کنیم؟ مثلاً میتوان گروههای مستندسازی مشخصی را تعریف کرد که تحت کنترل اجازه ثبت وقایع را داشته باشند. حال پس از ثبت این تصاویر میتوان نظارت کرد که چه تصاویری منتشر شوند و چه تصاویر منتشر نشوند. این پروسه اصلاً چیز سختی نیست و ما باید در شرایط عادی پروتکلی برای موقعیتهای بحرانی تنظیم کنیم و همچنین افراد قابل اعتماد زیادی هم داریم که میتوانند در این زمینه به ما کمک کنند. من به شخصه بسیار افسوس میخورم که در این جنگ ۱۲ روزه روایتهای مهمی را از دست دادیم!
کارگردان فیلم سینمایی «مجنون» متذکر شد: اکنون دنیا باید منتظر این باشد که فیلمسازان ما این جنگ ۱۲ روزه را در قالب فیلم مستند، فیلم اجتماعی و … روایت کنند اما میدانم که خروجی این چند روز چیزی جز روایتهای آرشیوی نخواهند بود که احتمالاً به دلیل کمبود منابع جذابیت پایینی هم دارند. با احترام به تمام مستندسازان و با احترام به سینمای مستند، باید بگویم که ما اکنون حدود ۵-۶ نفر مستندساز ایرانی داریم که در خارج از ایران فعالیت میکنند. این افراد فارغ از اینکه شاید گاهی نگاهشان با ما متفاوت باشد اما کاری که انجام میدهند قابل احترام است. در طرف مقابل یکسری افراد هستند که کارشان سواستفاده است و مثلاً از سادگی عشایر ما در ایلام، لرستان و کردستان سواستفاده میکنند و روایتهای جذاب اما نادرستی ارائه میکنند که مطلقاً واقعیت ندارند. این آثار در جشنوارهها نمایش داده میشوند و اغلب کیفیت پایینی هم دارند. این نوع مستندها دروغنمایی میکنند و متاسفانه این نوع آثار از سینمای مستند ما در دنیا دیده میشود.
کار مستند قصهگویی است
وی ادامه داد: این اتفاق در حالی است که ما پتانسیل زیادی در دهه ۹۰ داشتیم و این افراد باید روایتهای بکر و جذابی از جنگ ۱۲ روزه ایران ارائه کنند تا به گوش جهانیان برسد. درحال حاضر مستندسازان آن دوره به مشاغل دیگری مانند راننده تاکسی اینترنتی روی آوردهاند یا تیزر میسازند.
شامحمدی با اشاره به اینکه کار مستند نیاز به زمان و پژوهش زیاد دارد، گفت: کار مستندساز با خبرنگاران متفاوت است. کار مستندساز اصلاً زودبازده نیست. خبرنگاران در لحظه گزارش میدهند و اثرگذاری لحظهای و خوبی هم دارد اما مستندسازان ماهها یا سالها روی یک فیلم کار میکنند تا اثری ماندگار خلق شود. مستندساز براساس روایتهای تاریخی، واقعی و حقیقی که اطرافش درحال رخ دادن است، قصه روایت میکند. امکان ندارد شما یک فیلم خوب درباره جنگ ۱۲ روزه ببینید درحالی که زیر یک سال روی آن فیلم کار شده باشد.
شرکت در جشنوارهها به چه قیمتی؟
وی با انتقاد نسبت به مدیریت فرهنگی و هنری کشور تصریح کرد: متاسفانه دیگر امیدی به مدیران وجود ندارد اما نسل جدیدی از سینماگران مستند امروزه هستند که با همین شرایط سخت فعالیت میکنند. مدیران و دبیران ما اکنون دنبال این هستند که از وقایع ۱۲ روز گذشته حتماً یک فیلم در جشنوارههای پیش رو (جشنواره فیلم کوتاه، جشنواره «سینماحقیقت»، جشنواره فیلم فجر و …) برای ارائه داشته باشند. اصلاً هم برایشان اهمیتی ندارد که این روایت به چه قیمت و با چه کیفیتی ارائه میشود و چقدر از این روایت بر مبنای پژوهشهای درست است.
شامحمدی در پایان متذکر شد: برخی مدیران ما صرفاً به فکر ارائه آمار هستند و همین شرایط هم سینمای مستند را در وضعیت بسیار بدی قرار داده است. برای سینماگر مستند باید شرایط مهیا باشد تا دغدغهاش را به یک فیلم خوب تبدیل کند و ارگانها نباید مستندساز را تحت فشار قرار دهند تا فیلمش را به جشنوارهها یا آنتن تلویزیون برساند.
مهدی شامحمدی مستندساز و کارگردان سینما در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به یک تجربه شخصی از جنگ ۱۲ روزه ایران عنوان کرد: در ایام حمله رژیم صهیونیستی به ایران بهطور اتفاقی در شرایط بحرانی و خاصی قرار گرفتم. در یکی از اتوبانهای نزدیک تهران بودم که ناگهان میان یک کاروان نظامی گیر افتادیم. یکی از اقوام که کنار من نشسته بود به من گفت که از این ماشینها فاصله بگیر و بلافاصله پس از آن انفجار گستردهای رخ داد و تلفات و تصاویر بسیار وحشتناکی را شاهد بودیم. ما حدود ۲ – ۳ ساعت وسط این مهلکه گرفتار بودیم و ماشین نظامی که مورد اصابت قرار گرفته بود ساعتها میسوخت و ترکشهایش به اطراف پرتاب میشد. پهپادها همچنان بالای سر ما بودند و پدافند نیز فعال شده بود. ناگهان صدای ماشینهای امدادی از فاصله ۱۵-۲۰ کیلومتری به گوش رسید. چون در نزدیکی بهشت زهرا (س) بودیم میدانستم در آنجا آتشنشانی و آمبولانسهای زیادی وجود دارد اما نمیفهمیدم چرا این ماشینها به ما نمیرسند. جلوتر رفتم و دیدم که پهپادهای دشمن مانع نزدیک شدن آنها شده اند و حتی به ماشینهای امدادی شلیک میکنند. با دیدن این اتفاق شروع به تصویربرداری از این صحنه کردم.
کدام دوربین این روزها را روایت کند؟
وی افزود: پس از آرام شدن شرایط نیروهای امنیتی دوربین من را گرفتند و شروع به پاک کردن تمام تصاویر کردند. من مسئولیت آنها را درک میکردم اما به یکی از آنها توضیح دادم که تصاویری که ضبط کردهام سند مهمی هستند، او هم حرف من را درک کرد اما گفت که چارهای جز پاک کردن آنها ندارد. من خودم را معرفی کردم و به این شخص پیشنهاد دادم که حداقل این تصاویر را برای فرد معتمدی بفرستد، اما نپذیرفت.
کارگردان مستند «هجده هزارپا» با اشاره به اهمیت رسانه در شرایط جنگی تصریح کرد: در ماجرای اخیر لبنان نیز آنجا حضور داشتم و همین اتفاقات را دیدم. متاسفانه ما معمولاً در مواجه با دشمن در حوزه رسانه شکست میخوریم. در همین اتفاقات ۱۲ روزه تصاویر ضبط شده مهم و حرفهای توسط افراد حرفهای از اتفاقات و جنایات بسیار کم است. به طور مثال پس از حادثه میدان تجریش، تنها تصاویر موجود از دوربینهای مداربسته منتشر شد و پس از این حادثه مهم نیز کسی اجازه تصویربرداری نداشت.
لزوم تدوین پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی
وی با تاکید بر اینکه تدوین یک پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی ضروری است، گفت: در شرایط بحرانی پروتکلهای مشخص نظامی وجود دارد و افراد از بالاترین درجات نظامی تا سرباز وظیفه در هرکجا که هستند باید به این دستورالعملها عمل کنند، اما برای رسانه چنین پروتکلهایی وجود ندارد. سوال اینجاست که چرا در طول این سالها نتوانستیم افراد مورد اعتماد را شناسایی و آنها را وارد پروتکل رسانهای کنیم؟ مثلاً میتوان گروههای مستندسازی مشخصی را تعریف کرد که تحت کنترل اجازه ثبت وقایع را داشته باشند. حال پس از ثبت این تصاویر میتوان نظارت کرد که چه تصاویری منتشر شوند و چه تصاویر منتشر نشوند. این پروسه اصلاً چیز سختی نیست و ما باید در شرایط عادی پروتکلی برای موقعیتهای بحرانی تنظیم کنیم و همچنین افراد قابل اعتماد زیادی هم داریم که میتوانند در این زمینه به ما کمک کنند. من به شخصه بسیار افسوس میخورم که در این جنگ ۱۲ روزه روایتهای مهمی را از دست دادیم!
کارگردان فیلم سینمایی «مجنون» متذکر شد: اکنون دنیا باید منتظر این باشد که فیلمسازان ما این جنگ ۱۲ روزه را در قالب فیلم مستند، فیلم اجتماعی و … روایت کنند اما میدانم که خروجی این چند روز چیزی جز روایتهای آرشیوی نخواهند بود که احتمالاً به دلیل کمبود منابع جذابیت پایینی هم دارند. با احترام به تمام مستندسازان و با احترام به سینمای مستند، باید بگویم که ما اکنون حدود ۵-۶ نفر مستندساز ایرانی داریم که در خارج از ایران فعالیت میکنند. این افراد فارغ از اینکه شاید گاهی نگاهشان با ما متفاوت باشد اما کاری که انجام میدهند قابل احترام است. در طرف مقابل یکسری افراد هستند که کارشان سواستفاده است و مثلاً از سادگی عشایر ما در ایلام، لرستان و کردستان سواستفاده میکنند و روایتهای جذاب اما نادرستی ارائه میکنند که مطلقاً واقعیت ندارند. این آثار در جشنوارهها نمایش داده میشوند و اغلب کیفیت پایینی هم دارند. این نوع مستندها دروغنمایی میکنند و متاسفانه این نوع آثار از سینمای مستند ما در دنیا دیده میشود.
کار مستند قصهگویی است
وی ادامه داد: این اتفاق در حالی است که ما پتانسیل زیادی در دهه ۹۰ داشتیم و این افراد باید روایتهای بکر و جذابی از جنگ ۱۲ روزه ایران ارائه کنند تا به گوش جهانیان برسد. درحال حاضر مستندسازان آن دوره به مشاغل دیگری مانند راننده تاکسی اینترنتی روی آوردهاند یا تیزر میسازند.
شامحمدی با اشاره به اینکه کار مستند نیاز به زمان و پژوهش زیاد دارد، گفت: کار مستندساز با خبرنگاران متفاوت است. کار مستندساز اصلاً زودبازده نیست. خبرنگاران در لحظه گزارش میدهند و اثرگذاری لحظهای و خوبی هم دارد اما مستندسازان ماهها یا سالها روی یک فیلم کار میکنند تا اثری ماندگار خلق شود. مستندساز براساس روایتهای تاریخی، واقعی و حقیقی که اطرافش درحال رخ دادن است، قصه روایت میکند. امکان ندارد شما یک فیلم خوب درباره جنگ ۱۲ روزه ببینید درحالی که زیر یک سال روی آن فیلم کار شده باشد.
شرکت در جشنوارهها به چه قیمتی؟
وی با انتقاد نسبت به مدیریت فرهنگی و هنری کشور تصریح کرد: متاسفانه دیگر امیدی به مدیران وجود ندارد اما نسل جدیدی از سینماگران مستند امروزه هستند که با همین شرایط سخت فعالیت میکنند. مدیران و دبیران ما اکنون دنبال این هستند که از وقایع ۱۲ روز گذشته حتماً یک فیلم در جشنوارههای پیش رو (جشنواره فیلم کوتاه، جشنواره «سینماحقیقت»، جشنواره فیلم فجر و …) برای ارائه داشته باشند. اصلاً هم برایشان اهمیتی ندارد که این روایت به چه قیمت و با چه کیفیتی ارائه میشود و چقدر از این روایت بر مبنای پژوهشهای درست است.
شامحمدی در پایان متذکر شد: برخی مدیران ما صرفاً به فکر ارائه آمار هستند و همین شرایط هم سینمای مستند را در وضعیت بسیار بدی قرار داده است. برای سینماگر مستند باید شرایط مهیا باشد تا دغدغهاش را به یک فیلم خوب تبدیل کند و ارگانها نباید مستندساز را تحت فشار قرار دهند تا فیلمش را به جشنوارهها یا آنتن تلویزیون برساند.
مهدی شامحمدی مستندساز و کارگردان سینما در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به یک تجربه شخصی از جنگ ۱۲ روزه ایران عنوان کرد: در ایام حمله رژیم صهیونیستی به ایران بهطور اتفاقی در شرایط بحرانی و خاصی قرار گرفتم. در یکی از اتوبانهای نزدیک تهران بودم که ناگهان میان یک کاروان نظامی گیر افتادیم. یکی از اقوام که کنار من نشسته بود به من گفت که از این ماشینها فاصله بگیر و بلافاصله پس از آن انفجار گستردهای رخ داد و تلفات و تصاویر بسیار وحشتناکی را شاهد بودیم. ما حدود ۲ – ۳ ساعت وسط این مهلکه گرفتار بودیم و ماشین نظامی که مورد اصابت قرار گرفته بود ساعتها میسوخت و ترکشهایش به اطراف پرتاب میشد. پهپادها همچنان بالای سر ما بودند و پدافند نیز فعال شده بود. ناگهان صدای ماشینهای امدادی از فاصله ۱۵-۲۰ کیلومتری به گوش رسید. چون در نزدیکی بهشت زهرا (س) بودیم میدانستم در آنجا آتشنشانی و آمبولانسهای زیادی وجود دارد اما نمیفهمیدم چرا این ماشینها به ما نمیرسند. جلوتر رفتم و دیدم که پهپادهای دشمن مانع نزدیک شدن آنها شده اند و حتی به ماشینهای امدادی شلیک میکنند. با دیدن این اتفاق شروع به تصویربرداری از این صحنه کردم.
کدام دوربین این روزها را روایت کند؟
وی افزود: پس از آرام شدن شرایط نیروهای امنیتی دوربین من را گرفتند و شروع به پاک کردن تمام تصاویر کردند. من مسئولیت آنها را درک میکردم اما به یکی از آنها توضیح دادم که تصاویری که ضبط کردهام سند مهمی هستند، او هم حرف من را درک کرد اما گفت که چارهای جز پاک کردن آنها ندارد. من خودم را معرفی کردم و به این شخص پیشنهاد دادم که حداقل این تصاویر را برای فرد معتمدی بفرستد، اما نپذیرفت.
کارگردان مستند «هجده هزارپا» با اشاره به اهمیت رسانه در شرایط جنگی تصریح کرد: در ماجرای اخیر لبنان نیز آنجا حضور داشتم و همین اتفاقات را دیدم. متاسفانه ما معمولاً در مواجه با دشمن در حوزه رسانه شکست میخوریم. در همین اتفاقات ۱۲ روزه تصاویر ضبط شده مهم و حرفهای توسط افراد حرفهای از اتفاقات و جنایات بسیار کم است. به طور مثال پس از حادثه میدان تجریش، تنها تصاویر موجود از دوربینهای مداربسته منتشر شد و پس از این حادثه مهم نیز کسی اجازه تصویربرداری نداشت.
لزوم تدوین پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی
وی با تاکید بر اینکه تدوین یک پروتکل رسانهای برای شرایط بحرانی ضروری است، گفت: در شرایط بحرانی پروتکلهای مشخص نظامی وجود دارد و افراد از بالاترین درجات نظامی تا سرباز وظیفه در هرکجا که هستند باید به این دستورالعملها عمل کنند، اما برای رسانه چنین پروتکلهایی وجود ندارد. سوال اینجاست که چرا در طول این سالها نتوانستیم افراد مورد اعتماد را شناسایی و آنها را وارد پروتکل رسانهای کنیم؟ مثلاً میتوان گروههای مستندسازی مشخصی را تعریف کرد که تحت کنترل اجازه ثبت وقایع را داشته باشند. حال پس از ثبت این تصاویر میتوان نظارت کرد که چه تصاویری منتشر شوند و چه تصاویر منتشر نشوند. این پروسه اصلاً چیز سختی نیست و ما باید در شرایط عادی پروتکلی برای موقعیتهای بحرانی تنظیم کنیم و همچنین افراد قابل اعتماد زیادی هم داریم که میتوانند در این زمینه به ما کمک کنند. من به شخصه بسیار افسوس میخورم که در این جنگ ۱۲ روزه روایتهای مهمی را از دست دادیم!
کارگردان فیلم سینمایی «مجنون» متذکر شد: اکنون دنیا باید منتظر این باشد که فیلمسازان ما این جنگ ۱۲ روزه را در قالب فیلم مستند، فیلم اجتماعی و … روایت کنند اما میدانم که خروجی این چند روز چیزی جز روایتهای آرشیوی نخواهند بود که احتمالاً به دلیل کمبود منابع جذابیت پایینی هم دارند. با احترام به تمام مستندسازان و با احترام به سینمای مستند، باید بگویم که ما اکنون حدود ۵-۶ نفر مستندساز ایرانی داریم که در خارج از ایران فعالیت میکنند. این افراد فارغ از اینکه شاید گاهی نگاهشان با ما متفاوت باشد اما کاری که انجام میدهند قابل احترام است. در طرف مقابل یکسری افراد هستند که کارشان سواستفاده است و مثلاً از سادگی عشایر ما در ایلام، لرستان و کردستان سواستفاده میکنند و روایتهای جذاب اما نادرستی ارائه میکنند که مطلقاً واقعیت ندارند. این آثار در جشنوارهها نمایش داده میشوند و اغلب کیفیت پایینی هم دارند. این نوع مستندها دروغنمایی میکنند و متاسفانه این نوع آثار از سینمای مستند ما در دنیا دیده میشود.
کار مستند قصهگویی است
وی ادامه داد: این اتفاق در حالی است که ما پتانسیل زیادی در دهه ۹۰ داشتیم و این افراد باید روایتهای بکر و جذابی از جنگ ۱۲ روزه ایران ارائه کنند تا به گوش جهانیان برسد. درحال حاضر مستندسازان آن دوره به مشاغل دیگری مانند راننده تاکسی اینترنتی روی آوردهاند یا تیزر میسازند.
شامحمدی با اشاره به اینکه کار مستند نیاز به زمان و پژوهش زیاد دارد، گفت: کار مستندساز با خبرنگاران متفاوت است. کار مستندساز اصلاً زودبازده نیست. خبرنگاران در لحظه گزارش میدهند و اثرگذاری لحظهای و خوبی هم دارد اما مستندسازان ماهها یا سالها روی یک فیلم کار میکنند تا اثری ماندگار خلق شود. مستندساز براساس روایتهای تاریخی، واقعی و حقیقی که اطرافش درحال رخ دادن است، قصه روایت میکند. امکان ندارد شما یک فیلم خوب درباره جنگ ۱۲ روزه ببینید درحالی که زیر یک سال روی آن فیلم کار شده باشد.
شرکت در جشنوارهها به چه قیمتی؟
وی با انتقاد نسبت به مدیریت فرهنگی و هنری کشور تصریح کرد: متاسفانه دیگر امیدی به مدیران وجود ندارد اما نسل جدیدی از سینماگران مستند امروزه هستند که با همین شرایط سخت فعالیت میکنند. مدیران و دبیران ما اکنون دنبال این هستند که از وقایع ۱۲ روز گذشته حتماً یک فیلم در جشنوارههای پیش رو (جشنواره فیلم کوتاه، جشنواره «سینماحقیقت»، جشنواره فیلم فجر و …) برای ارائه داشته باشند. اصلاً هم برایشان اهمیتی ندارد که این روایت به چه قیمت و با چه کیفیتی ارائه میشود و چقدر از این روایت بر مبنای پژوهشهای درست است.
شامحمدی در پایان متذکر شد: برخی مدیران ما صرفاً به فکر ارائه آمار هستند و همین شرایط هم سینمای مستند را در وضعیت بسیار بدی قرار داده است. برای سینماگر مستند باید شرایط مهیا باشد تا دغدغهاش را به یک فیلم خوب تبدیل کند و ارگانها نباید مستندساز را تحت فشار قرار دهند تا فیلمش را به جشنوارهها یا آنتن تلویزیون برساند.