مسی افسانه ای که پایان یافت
به گزارش دانشجو اینترنشنال، در فصل نقل و انتقالات امسال در لیگ های اروپایی سورپرایز های بزرگی را شاهد بودیم، بزرگ ترین این اتفاقات جدایی مسی از بارسلونا بود، اتفاقی که خیلی دور از ذهن بود.
هواداران فوتبال عادت کرده بودند که اسم مسی و بارسا همیشه در کنار یک دیگر بیاید، ولی مسائل مالی بالاخره و بعد از نزدیک به بیست سال این دو را از یکدیگر جدا کرد. بارسلونا اولین بازی های خود را بعد از مسی آغاز کرد، اما مسی همچنان در تیم پاریسی فرصت حضور نیافته است.
جدایی مسی اتفاقی تلخی بود که اگر امروز هم رخ نمی داد، قطعا در ۲ یا ۳ سال آینده انجام می شد، اما چه عواملی باعث این اتفاق تلخ شد؟
قطعا نمی توان یک عامل را به عنوان تنها مانع بر سر تمدید قرارداد او دانست، جدایی ابرستاره فوتبال بخاطر مجموعه ای از دلایل به هم پیوسته رخ داد که قصد داریم به برخی از آنها به طور اجمالی بپردازیم.
۴ سال پیش باشگاه پاریسن ژرمن با خرید نیمار به قیمت ۲۲۲ میلیون یورو رکوردی فرا کهکشانی را به نام خود کرد؛ پول حاصله از فروش نیمار و موفقیت های ورزشی و تجاری باشگاه بارسلونا، این تیم را به یک باشگاه متمول فوتبالی تبدیل کرد، این موفقیت ها اما با ریاست بارتمئو در بارسا به منجلابی برای سقوط تبدیل شد، در بارسلونا پول با خودش پول نیاورد، بلکه باعث ورشکستگی شد.
بارتمئو، رئیس بارسلونا معتقد بود که حالا که این باشگاه به جایگاه وسیع فعلی رسیده است، باید به جای استعداد یابی و پرورش بازیکن به خرید بازیکن های بزرگ رو بیاوریم، سیاستی که او دنبال می کرد به خرید بازیکن های گران و بدست آوردن جام با آنها متکی بود.
در فصل نقل و انتقالات بارسلونا فراتر از تمام تاریخش قدم برداشت و دست به خرید های نجومی زد، خرید بازیکنانی مثل دمبله و کوتینیو با ارقام سرسام آور و حقوق های بالا برای جایگزین کردن نیمار اولین قدم بود، قدمی که با محکمی برداشته شد. اما با شروع لیگ ما شاهد بارسایی متفاوت نبودیم، ستاره های سابق تیم درخشان ظاهر می شدند و بازیکنان جدید حتی دیده نمی شدند، انگار بازیکنان بودن یا نبودنشان چندان تفاوتی به حال مربی نداشت، بازیکنان اصلی همان هایی بودند که سابقا بازی می کردند و ستاره های گران قیمت در حال تبدیل شدن به بازیکن های معمولی بودند.
عثمان دمبله وینگری که از بورسیا دورتموند به بارسا پیوست، ستاره همیشه مصدوم بارسا بود که گاه گاه در زمین حضور می یافت و کم و بیش اثری در زمین داشت تا کوتینیو که از همان ابتدا زیر سایه مسی قرار گرفت و هیچ وقت موفق نشد خودش را به اثبات برساند؛ پس از این اتفاقات سیاست های نقل و انتقالاتی تغییری نکرد و بارسلونا دست به خرید آنتوان گریزمان با مبلغ نجومی ۱۲۰ میلیون یورو کرد، خریدی که در دو فصل حضور در بارسا در تمامی رقابت ها ۳۵ گل به ثمر رساند و شکست بزرگ دیگری را به یادگار گذاشت اما شاید اگر بارسلونا موفق به رسیدن به جامی که میخواست بشود، اینقدر متضرر نمی شد، ولی اتفاقی که هرساله در بارسلونا تکرار می شد حذف از لیگ قهرمانان بود، بلوگرانا در لالیگا مشکلی نداشت،اما مسئله چیز دیگری بود؛هدف، بردن چمپیونز لیگ بود. هدف، ظاهر شدن خرید ها در قامت ستاره تیم بود.
اهدافی که هیچ کدام محقق نشدند، نه تنها هیچ کدام محقق نشدند بلکه حتی بازیکن هایی که با ارقام متوسط به تیم جذب شده بودند، تبدیل به پاشنه آشیل تیم بودند.نلسون سمدو، جونیور فیرپو و کلمنت لنگله از جمله این دسته قرار می گیرند.
بعد از حدود دو فصل و نیم ناکامی، مدیریت بارسلونا، مربی این تیم را مقصر اصلی شناخت و او را از تیم اخراج کرد، این اخراج در حالی رخ داد که کاپیتان های تیم هیچ کدام از این اتفاق رضایت نداشتند و مقصر اتفاقات رخ داده را مدیریت می دانستند.
مسئله هم دقیقا همین بود بارسلونا مربی جدید نمی خواست، بلکه تغییری در ساختار می خواست.
به هر روی والورده از بارسلونا رفت و کیکه ستین جانشین او در بارسا شد؛ انتخابی که مورد استقبال واقع نشد، حتی باوجود تملق های عجیب مربی و ابراز ارادت او به یوهان کرایوف فقید.
بارسلونا در شروع با کیکه ستین از نظر نتایج بد ظاهر نشد، اما از لحاظ کیفیت بازی به شدت از سطح این باشگاه پایین تر بود، بخشی از ازن ضعف مربوط به کاهش کیفیت بازیکنان ستاره بارسا و بالا رفتن سن آنها مربوط بود و بخشی هم به مربی بر می گشت، اما فاجعه در بارسلونا در لیگ قهرمانا رقم خورد، باخت ۸ بر ۲ برابر بایرن مونیخ، قهرمان آن دوره لیگ قهرمانان چیزی نبود که برای هواداران این تیم قابل هضم باشد.
پس از این شکست تاریخی، مدیریت بارسلونا باز هم تصمیم به اخراج سرمربی گرفت، اما اینبار اخراج سرمربی دردی را چه از هواداران و چه از بازیکنان تیم دوا نکرد.
بارتمئو تصمیم گرفت تا نیمکت بارسا را به اسطوره این باشگاه رونالد کومان بسپارد، هر چند که فشار اصلی بر روی خود مدیریت بود.
بر کسی پوشیده نبود که مسی رابطه خوبی با مدیریت این تیم ندارد، ضمن آنکه تصمیمات غلط مدیریتی نیز باعث بوجود آمدن بدهی های سنگین در این باشگاه شده بود و عملا کسی علاقه ای به ماندن مدیران فعلی در تیم نداشت.
اما مدیریت بارسلونا تصمیم گرفت تا با کنار گذاشتن چند بازیکن شرایط را تا حدودی به نفع خود تغییر دهد.
بارتمئو خیلی خوب می دانست که برای جبران اشتباهات گذشته نیازمند پول کلانی است که به باشگاه وارد شود و به همین دلیل به محض ارائه طرح سوپر لیگ اروپا با آن موافقت کرد.
سوپرلیگ اروپا در صورت اجرا شدن، طبق آنچه که از قبل به آن اشاره شده بود می توانست بودجه تیم ها را به طور قابل توجهی بالا ببرد، اما اجرایی نشدن این طرح به معنای شکست واقعی بارتمئو تمام شد.
مدیریت بارسلونا بالاخره و بعد از حاشیه های فراوان تغییر کرد و لاپورتا مدیر موفق و سابق این باشگاه به تیم برگشت.
برگشت لاپورتا برای خیل هواداران بارسلونا نوید روز های خوش را میداد اما مسئله ای که وجود داشت، بدهی های انباشته شده بود؛ بدهی هایی که چندی پیش چیزی حدود ۱.۵ میلیارد یورو به حساب آمد.
این حجم بدهی سنگین، سنگ بزرگی جلوی مدیریت بارسلونا انداخت، سنگی که باعث شد در نقل و انتقالات فعالیت زیادی نداشته باشند و فقط به چند بازیکن آزاد بسنده کنند.
این شرایط باعث شد تا لاپورتا نیز به سوپرلیگ نگاه ویژه تری داشته باشد، اما موضوع cvc و عدم تایید لالیگا در رابطه با خرید های جدید و تمدیدی ها، مدیریت این تیم را تحت فشار قرار داد، در پایان نیز این بارسلونا بود که حاضر شد cvc را نپذیرد، حتی با وجود از دست دادن مسی.