روایت محرمانهای از جاسوسی پزشکی ایران از روسیه توسط موسسه رازی
برای آموزش فلج اطفال، هیچ جای دنیا ما رو راه ندادن؛ تا اینکه دکتر میر شمسی یادش اومد که با یک دوست روسی، از کشور شوروی، در سازمان بهداشت جهانی، از قدیم تبادلات علمی داشتند. با چونه زدن زیاد دکتر میر شمسی و پشتکار ایشون بود که اجازه دادن که چند روزی ما بریم اونجا رو ویزیت کنیم. فقط ویزیت. حق ویزیت لابراتورها رو نداریم. فقط از پشت شیشه پروسه کار رو میتونستن به ما نشون بدن. زمستان هم بود. من و دکتر میر شمسی و دکتر بهرامی، سر تکنسینهایی که تو بخش میدیدیم کار میکنن و از پشت شیشه صبحها به ما دست تکون میدادند. دم در موسسه در پای کار وایستادیم و با این دو نفر طرح دوستی ریختیم دعوتشون کردیم به هتل برای شام و…
اونا اهل ودکا خوردن بودن، ودکا بشون دادیم بخورن. مست شدن؛ بعدم سوالات خودمون رو در حین اینکه شام میخوردیم و شو تماشا میکردن ازشون میپرسیدیم. گه گاهی یک نت کوچیک برمیداشتیم. از ما پرسیدن چی مینویسید شما؟ گفتیم یادگاری مینویسیم که با شما داریم خوش میگذرونیم.
ماجرای سنگ قبر ناصرالدین شاه قاجار چیست؟
خلاصه ریزکاریا رو سر میز غذا از اونا درمیآوردیم و یادداشت میکردیم. این بود که واکسن سر تا سر مملکت خودمون مصرف کردیم و گه گاهی هم به کشور های همجوار صادر میکردیم.
پایان / جاسوسی پزشکی ایران از روسیه