یلدا طولانیترین شب سال
یلدا برگرفته از واژهٔ سریانی بهمعنی زایش است. به اینشب، شب چلّه نیز میگویند که مترادف با شب یلدا است. نامیدن چلّه از آن جهت است که چهل روز اول زمستان را «چله بزرگ» و بیست روز بعد از آن را «چله کوچک» مینامیدهاند.
زمان جشن گرفتن یلدا
یلدا وقت بین غروب آفتاب سیام آذرماه (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در یکم دیماه (نخستین روز زمستان) است.
پیشینهٔ شب یلدا
شب یلدا یا شب چلّه یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است که در آن بلندترین شب سال سپری و به دنبال آن طول روز در نیمکرهٔ شمالی بیشتر میشود. اینشب با انقلاب زمستانی همزمان است. مردم هرساله برپایهٔ آداب و رسوم کهن فرهنگ شهرشان یلدا را جشن میگیرند.
مردم دوران باستان از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی، هند و اروپایی متوجه شدند که آخرین روز پاییز و شب اول زمستان کوتاهترین روزهاست و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، بههمینجهت آن را شب میلاد خورشید (مهر) نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند. کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین باور دارد.
در فرهنگ اوستاییِ ایران باستان، تاریکی نمایندهٔ اهریمن بود و در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی پایدارتر؛ بنابراین اینشب برای ایرانیان شوم بود و هنگامیکه فرامیرسید، برای نابودی و گریختن تاریکی و نیروهای شیطانی آتش روشن میکردند، مردم در کنار هم جمع شده و با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتوگو شب را میگذراندند و سفرهای ویژه پهن میکردند که در آن علاوهبر وسایل نیایش مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم (شاخهٔ بریدهشدهٔ درخت انار یا گز) و غیره، «میَزد» نیز نهاده میشد.
در سفرهٔ شب یلدا میوههای تازه و خشک، آجیل و به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم اینجشن بود، برای بزرگداشت «اورمزد» و «مهر» یا خورشید قرار میدادند.
شباهت یلدا با جشنهای دیگر اقوام
جشن انقلاب زمستانی در بین دیگر اقوام باستان نیز مرسوم بودهاست. سول اینویکتوس یا خورشید شکست ناپذیر، ایزد خورشید در اساطیر روم و مذهب روم باستان بود. رومیان میلاد او را در زمان انقلاب زمستانی جشن میگرفتند.
روایتهایی از جشن یلدا
در اولین روایت، هنگام شب یلدا میترا یا آنچنانکه در اوستا آمده، میثرَه، از ایزدان باستانی هند و ایرانی، به جهان برمیگردد و زمان روز را طولانی کرده و اینچنین، برتری خورشید پدیدار میشود.
در دومین روایت، بعضی پژوهشگران معتقدند که در شب یلدا پیامبری متولد میشود: «در سال 51 پادشاهی اشکانیان که مقارن است با سال 196 میلادی، در شب یلدا پیامبری زاده میشود و دو دولفین او را از آب بیرون میآورند و آب براساس آیین مهر، اهمیت ویژهای داشته است.»
براساس هردو روایت، شب یلدا شب زایش مهر است و این باقیمانده از آداب مهری است که در شرق مدیترانه بهطور وسیعی رایج بوده است.
خوراکیها و شبنشینی جشن یلدا در شهرهای مختلف ایران
برای جشن یلدا سفرهای پهن میشود که به آن سفرهٔ یلدا یا چلّه میگویند و با انواع خشکبار، انار دانهشده و هندوانه تزئین میشود. انار و هندوانه از مهمترین ملزومات شب یلدا هستند. رنگ قرمز (نماد نور خورشید) برای نیاکان ایرانیها که به آیین مهر دلبستگی داشتند، گرامی بود. رنگ سرخ انار و هندوانه، و انتخاب سیب قرمز و سنجد در سفرهٔ شب یلدا چهبسا اشاره به همین موضوع است.
اصفهان
مانند شهرهای دیگر ایران، افراد به خانهٔ پدربزرگها یا مادربزرگها میروند و دورِ هم پای کرسی جمع میشوند.
آجیلِ شب یلدا دارایِ کشمش، بادام، گردو، قیسی، برگهٔ
زردآلو یا برگهٔ گلابی، جوزقند و خرما و انجیر است. میوهٔ شب یلدا هم انار، هندوانه، سیب و گلابی است. نوشیدنی شب یلدا در اصفهان، اغلب چای و شربت است و اگر برف باشد، ترکیب برف و شیرهٔ انگور. شام شب چلّه پلو ماهی و در غیر اینصورت یک غذای محلّی است؛ مانند کوفته، دلمه، گندی است.
کردستان
در کردستان نیز مانند دیگر مناطق کوهستانی ایران آیین یلدا تاریخ کهنی دارد که به همان نام کهنش «شو چله» نامیده میشود. در سنندج مرکز استان کردستان از قدیم برای پذیرایی از میهمانها بیشتر مردم غذای دلمه و نان سنگک آماده میکنند و در این شهر سنت شده است.
دشت گرگان
شب یلدا در استان گلستان بسیار مهم و گرامی است. در این شهر مردم دور کرسی کنار هم مینشینند و فال حافظ و شاهنامه میخوانند و پس از نَقلاندازی (داستانهای شفاهی)، تنقلات و میوهجات بهخصوص میوههای باغی و جنگلی از قبیل هندوانه، انار، لیمو و پرتقال، ولیک و کندس و شیرینیهایی مانند مَت و کَسمَک میل میکنند و با شنیدن صحبتها و داستانهای بزرگترها، شب را میگذرانند.
شیراز
سفرهٔ یلدا ی مردم شیراز مانند سفرهٔ نوروزشان پُرآبورنگ و تماشایی است. مرکبات و هندوانه برای سردمزاجها و رنگینک و خرما برای گرممزاجهاست.
حافظخوانی، بخش جدانشدنی جشن یلدا برای شیرازیهاست.
خراسان
در ادبیات خراسان واژهٔ یلدا کمتر گفته شده و در تمام ادوار تاریخی، در اسناد شفاهی و مکتوب، شب چلّه یا چلّهنشینی بهکار رفته است. در این شب بلند آیینها و رسومی وجود داشته که احتمالا در دیگر شهرهای ایران کمتر رایج بوده است. به شب یلدا شب چراغانی چلّه یا شب چراغ نیز میگفتهاند. در قدیم هر میهمانی برای رفتن به شبنشینی، همراه خود چراغی را
میبردهاست و بهدلیل فراوانی چراغها عبارت چهلچراغ را بهکار میبردهاند. انار و هندوانه در اکثر مناطق رایج است اما در خراسان لبو و خربزه، چغندر پخته، شلغم پخته و پختیک (لبوی خشک شده)، برگههای خشک شدهٔ زردآلو و هلو و شربت و شیرینیِ «کف» یا کفبیخ مرسوم است.
همدان
همدانیها فال سوزن میگیرند. در گلپایگان قدیم هم در شب یلدا اینفال رسم بود. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی بهطور پیاپی شعر میخواند. پس از اتمام هر شعر دختر بچهای بر یکپارچهٔ نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مویز خورده میشود که از رایجترین خوراکیهای موجود در این شهرستانهاست.
قزوین
مردم استان قزوین هم، شب یلدا به خانهٔ بزرگترها میروند. به باور بزرگترها، فراهم کردن میوههای مختلف خشک و تر و میوههای سرخرنگ، که به «شبچره» شناخته میشوند، بههمراه خوراکیهای دیگر خوب و نیک است و زمستان پربرکتی را مژده میدهد.
گیلان
در گیلان هندوانه را حتماً فراهم میکنند و براین باورند هرکسی که در شب چله هندوانه بخورد در تابستان تشنگی و در زمستان سرما سرما را احساس نخواهد کرد. «آوکونوس» (آو= آب و کونوس = ازگیل) از خوردنیهایی است که شب یلدا در گیلان رواج دارد.
غذاهای بدون گوشت / غذاهای خوشمزه ای که میشه بدون استفاده از گوشت پخت
لرستان
در میان مردم مناطق لر و لرنشین شب چلّه دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» میگویند. در لرستان یلدا را مرکب از یل + دا میدانند. یل بهمعنی بزرگ و پهلوان و دا بهمعنی مادر. شبنشینی، معاشرت با اقوام، گرفتن فال چهلسرو و فال حافظ، پختن خوراکیهای ویژهی این شب، شال یا
چادری از پشت بام همسایه آویزان کردن برای گرفتن میوه و آجیل از سوی دیگر همسایهها و خواندن اشعاری بههمینجهت، از کارهای ویژهٔ شب یلدا در شهرهای مختلف این مناطق است. در این شب همچنین مردم با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص فراهم میکنند و با خانواده کنار هم آن را میل میکنند.
در لرستان و لکستان شب چله (یلدا = شو اول قاره)، نوجوانان و جوانان بع پشت بام همسایهٔ خود میروند و با دراز کردن شالی، با صدای بلند شعر زیر را میخوانند و همسایه در شال آنها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه میگذارد.
«امشب اول قاره، خیر د هونت بواره»
امشب اول یلدا یا اول زمستان است، خیر از خانهات ببارد.
«نون و پنیر و شیره_ کیخا هونت نمیره»
نان و پنیر و شیره_ کدخدا (صاحب خانه) خانهات نمیرد.
«چی به علی کوشک بیاره»
چیزی بده علی کوچک یا بچهات بیاورد
صاحب خانه کمی آجیل گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچهها میگذارد. بچهها پس از بالا کشیدن شال و محتویاتش، برای تشکر از صاحب خانه، تکرار میکنند:
«امشو اول قاره، نون و پنیر و شیره، کیخا هونت نمیره» (امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد) سپس، شال را برمیدارند و به روی پشت بامهای دیگر میروند و دوباره ترانهٔ فوق را میخوانند.
شاهنامه خوانی و تفأل به حافظ در جشن چله
شاهنامه خواندن از دیگر سنتهایی است که از گذشته در میان مردم ایران رایج بوده است و در این شب بزرگ، همچنین از دیوان حافظ غزلی میخوانند و فال میگیرند. اینها آداب و رسومی هستند که از فرهنگ باستان در میان مردم باقی مانده و مردم هر ساله در شب یلدا گرامیشان میدارند.
بردن هدایا و خنچه برای عروس
خنچهٔ عروس یکی از سنتهای ضروری و مهم شب چله در ایران است. خنچه بهمعنی طبق کوچک است. در قدیم هدایای عروس و داماد را در آن قرار میدادند و امروزه باتوجه به فرهنگ هر شهر در خنچه یا جعبه و … میگذارند. معمولاً اقوام داماد هدایایی مانند پالتو، چکمه، طلا و کادوهای دیگر را به منزل پدر عروس میبرند و شام را مهمان آنها هستند. آنها نیز متقابلاً به داماد هدیه میدهند. ( البته این رسم در مناطق مختلف ایران متفاوت است.)
شب چله در حوزهٔ ایران بزرگ
شب چلّه از خراسان تا کشمیر مورد تجلیل بودهاست. بهخصوص در افغانستان، قسمتهایی از پاکستان و شمال هند و کشمیر به شب یلدا شب چلهٔ کلان (تلفظ به انگلیسیchillai kalan) میگویند. شب چلهٔ کلان (بزرگ) تاجیکان، آیینهایی دارد. این آیینها شباهت زیادی به آیینهای شب چلّهٔ ایرانی دارد. در مزار شریف، هرساله با آمدن بلندترین شب فصل پاییز که چلّهٔ بزرگ گفته میشود، دوستداران فرهنگ در ولایت بلخ در شمال افغانستان با آداب و رسوم مخصوص به خود به پیشواز این شب بزرگ میروند.
یلدا در اشعار شاعران ایرانی
صحبت حکام ظلمت شب یلدا ست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
“حافظ”
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
“سعدی”
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلدا ییست
“سعدی”
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
“وحشی”
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا.
“خاقانی”
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند.
“منوچهری”
گرنیابد خوی ایشان درنیابد خلق را
روز روشن در بر دانا شب یلدا شود.
“ناصرخسرو”