غیر از مردم لاابالی و بیمبالات هیچ کس نیست که پیش از خروج از خانه و قدم نهادن در کوچه لااقل روزی یک بار خود را در آیینه نبیند و وضع سر، لباس، کفش و کلاه خود را تحت مراقبت نیاورد و نواقص، معایب، بینظمیها و آشفتگیهای هیئت ظاهر خویش را به شکلی ترمیم و اصلاح ننماید. چرا؟..
برای آنکه انسان ذاتاً خودخواه است و خود را از هیچ کس کمتر و پستتر نمیشمارد و بر او بسی ناگوار است که با هیئت و اندامی ناساز و شکل و ریختی منکر در مقابل دیگران جلوه کند و دیگران در ظاهر او عیب و نقصی قابل سرزنش و خرده گیری ببینند و بر او بخندند.
این توجه و دقت در رفع عیوب ظاهری به هر نظر که تعبیر شود به شرط آنکه به حد خود آرایی و ظاهرسازی نرسد ممدوح است چه برای مرد دردی بدتر از آن نیست که مورد عیب جویی هر کس و ناکس قرار گیرد و به علت عیبی که رفع آن بسیار آسان بوده انگشت نمای این و آن واقع شود.
غلط املایی و ریشه تاریخی آن
اما تعجب در اینجاست که غالب همین مردم که برای رفع عیب جویی دیگران در حفظ ظاهر گاهی از حد اعتدال نیز قدم فراتر میگذارند، هر روز در گفته و نوشته خود مرتکب هزار غلط املایی و انشایی میشوند و متوجه نیستند که به علت تقریر و تحریر نادرست و بیاندام تا چه حد مورد طعنه و مضحکه خاص و عامند و چون تأثر و تألفی هم از این بابت ندارند به هیچ وجه در صدد رفع این عیب بزرگ نیز برنمیآیند.
اگرچه غلط املایی برای هر کس عیب است لیکن هر قدر اهمیت مقام شخص بیشتر و رتبه او در مقامات دنیایی بالاتر باشد این عیب نمایانتر و ننگ و رسوایی صاحب آن واضحتر میشود. البته غلط املایی یک رختشوی را مردم معذورتر میشمارند تا غلط املایی یک امیر یا وزیر را. بسا شدهاست که بر اثر مشاهده یک چنین غلطی تمام هیبت و شوکت وزیر یا امیری بر باد رفتهاست.
سلطان مسعود و ماجرای شمس
وقتی در مجلس شمسالدین در گزینی وزیر سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی، موقعی که کمالالدین زنجانی (که بعدها وزیر طغرل سوم شد) از بغداد به اصفهان رسیده بود شمسالدین در گزینی او را مخاطب ساخته گفت: با وجود ناامنی راهها، چگونه بودهاست که به سلامت ماندی مگر از «جعده» نیامدی؟
کمالالدین گفت ایها الوزیر جاده است نه «جعده». گفت: راست گفتی جعده آن است که تیرکمان در آن میگذارند و مقصود او «جعبه» بود که این معنی اخیر را دارد. تمام حضار مجلس بر شمسالدین وزیر خندیدند و وزیر چون دریافت که نه جاده را میداند نه هیئت درست «جعبه» را خجلت بسیار برد و تا مدتی جسارت آنکه در روی حضار نگاه کند نداشت. پیش از آنکه از غلطهای بسیار که همه به کار میبرند و در اصطلاح (غلط مصطلح) نام گرفته سخنی به میان آید، به جاست نکتهای چند از عقاید و نظرات اهل فن و مردم عادی؛ یعنی خواص و عوام در آن باره گفته شود: بعضی تصور کردهاند همین که واژهای یا ترکیبی غلط املایی مصطلح شد و عوام که اکثریت جامعه را تشکیل دادهاند؛ آن را پذیرفت جزء واژهها و ترکیبهای درست و صحیح در میآید و میتوان آن را استعمال کرد و از نادرستیاش چشم پوشید.
عقیده ای دیگر در باب غلط های رایج
گروهی دیگر که خواص قوم را تشکیل میدهند و در این امر تحقیق و تتبع دارند، برخلاف این نظر و عقیده هستند و میگویند اگر واژهای غلط که همه آن را میشناسند، به حریم زبانی وارد شود باید بیدرنگ آن را طرد کرد و به دور افکند.
حقیقت آن است که اگر غلطی مصطلح در اجتماع رسوخ یافت نه تنها صورت صحیح خود را هرگز باز نمییابد بلکه برای اجتماع کم دانش از غلطهای شناخته شده، زیان بارتر است؛ زیراغلط غیر مصطلح بالاخره به دست ادیبان و سخن شناسان یا مردم دانش پژوه به مرور اصلاح میشود و درستی خود را باز مییابد ولی واژه نادرست مصطلح چنان در اذهان جای میگیرد که بعدها هیچ کس نمیتواند آن را تشخیص دهد. ناگزیر در اثر بیاعتنایی مردم به همان شکل «بیمار» میماند و در لوح دل افراد، خاصه دانش آموزان، نقش میبندد.
در این مقاله چند مورد از غلطهای رایج نوشتاری را تقدیمتان میکنیم.
کتاب غلط ننویسیم ابولحسن نجفی
این موارد از کتاب غلط ننویسیم «ابوالحسن نجفی» گرفته شده که محصول چندین سال تحقیق ایشان است. فهرستی است به ترتیب الفبایی از غلطهای رایج در فارسی امروز، اعم از غلطهای املایی، انشایی، استعمال نادرست واژهها و نیز اشتباهات صرفی و نحوی در نوشتههای معاصران و به خصوص آنچه به نام «گرته برداری» معروف شدهاست؛ یعنی ترجمه لفظ اصطلاحات و ترکیبات خارجی که عمدتاً در سالهای اخیر بر اثر شتاب زدگی خبرگزاریها و سهل انگاری مترجمان ناتوان و نارسایی زبان دانشجویان از فرنگ برگشته در مطبوعات، رادیو، تلویزیون و بسیاری از کتابها رواج یافته و با روح و طبیعت زبان فارسی مغایر است. علاوه بر اینها دشواریهایی که در خود زبان وجود دارد و غالب اوقات نویسندگان را در حین نوشتن دچار تردید و تزلزل میکند (تا جایی که حکم به ناتوانی زبان فارسی میدهند) مورد توجه قرار گرفتهاست.
گرته برداری واژگانی و ادبیات
1۔ ادبیات: ایرانیان آن را جمع ادب گرفتهاند و ادب در عربی به معنای دانش، فرهنگ و روش نیکو است و علم ادب یعنی درست نویسی و نیک سرودن و دانستن و آشنا بودن به علم صرف و نحو و آنچه به اخلاق مربوط است و آن را به آداب جمع بستهاند نه به ادبیات.
اگر امروز به عربی گفته شود:«من ادبیات را دوست دارم» به حیرت میماند؛ زیرا این ایرانیان بودهاند که واژه ادب را به ادبیات جمع بستهاند و معلوم نیست بر چه اصل و قاعده؟
2۔ به چه جهت: را به جای علت و سبب استعمال کردهاند و به عوض، به چه علت یا به چه نظر و به چه دلیل مینویسند. در حالی که به چه جهت یعنی به کدام سمت. در زبان عربی هم به طور شاذ و نادر به قیاس از وجهه چنین استعمال شده که گویا نخستین مقتبسان ایرانی زبان هم همان قیاس را گرفتهاند.
3- درب: عربی و به معنای دروازه و در بزرگ است و نمیتوان آن را به جای واژه در که فارسی است و به معنای درِ معمولی و کوچک به کار برد.
ادامه بحث گرته برداری
۴- اعلمتر باعلمترین – افضلتر بافضلترین – اولیتر اولیترین : باید دانست که «اعلم، افضل، اولی» هر سه صفت تفضیلی و در زبان تازی به معنی داناتر و فاضلتر و واجبتر آمده. «تر و ترین» تنها علامت صفت تفضیلی و عالی در زبان پارسی است. بنابراین نمیتوان علامت صفت تفضیلی پارسی را به دنبال صفت عالی تازی درآورد؛ پس اعلمتر یا اعلمترین، افضلتر یا افضلترین، اولیتر یا اولیترین غلط املایی است. حال اگر گفته شود عده ای از بزرگان سخن از قرن ششم هجری به بعد اعلمتر و افضلتر و اولیتر را با علم به غلط بودن استعمال کردهاند بحثی جداگانه دارد که قابل قبول نکته سنجان و درست نویسان نیست.
لغات عربی و غلط املایی
5- باغات، نعت، فرمایشات، گزارشات، سفارشات: همه غلط املایی است. (ات) علامت جمع عربی است و واژههای یاد شده همه فارسی است و نمیتوان واژه فارسی را با الف و تای عربی جمع بست و باید به طور قطع علامت جمع فارسی را که (ها) است به کار برد و گفت و نوشت: باغها، دیهها، سفارشها، فرمایشها و گزارشها
6- تلگرافات، پاکات، نمرات: همه غلط است، اگر قرار باشد واژههایی که جنبه بینالملل دارند از بیگانگان اقتباس کنیم از قبیل: تلگرام، تلفن، پاکت، نمره، رادیو، تلویزیون، بانک، چک و… چرا آنها را با الف و تای عربی جمع نبندیم و ناگزیر باید آنها را با علامت جمع فارسی جمع بست و گفت و نوشت: تلگرافها، نمرهها و پاکتها
7- خواسته، خواست: خواسته به معنی دارایی و مال است و خواست به معنی میل داشت و بااراده است؛ بنابراین این دو واژه اگر به جای یکدیگر به کار رود غلط است و هرگاه گفته شود (خواسته مردم ایران پیشرفت است) و (خواسته ما آزادی است) هر دو عبارت غلط است؛ اما جمله خواست من درستی است و دانش شما از هر خواستهای گرانبهاتر صحیح و خالی از عیب
ادامه غلط های رایج نوشتاری
۸- نخیر – نه و خیر: هر یک به تنهایی نفی مطلبی را میرساند و افزودن نه به واژه خیر زیادی است. با این حال برای نفی مطلبی، گفتن یا نوشتن نه یا خیر کافی است و نباید با هم استعمال شود.
۹- نهار: به فتح اول، عربی و به معنی روز است و آن را هرگز نباید با ناهار فارسی که به معنی گرسنه و غذای ظهراست اشتباه گرفت.
۱۰- بلادرنگ: درنگ فارسی و «بلا» علامت نفی عربی است که به قیاس بلاتوقف یا بلافاصله ساخته شدهاست، ترکیبی غلط است و به جای آن باید بی درنگ گفت.
۱۱- جاناً، گاهاً، ناچاراً و زباناً همه غلط است: تنوین خاص زبان عربی است و نباید کلمه فارسی را با تنوین تلفظ کرد. واژههای لاتین را هم که در زبان فارسی متداول شدهاست نباید با تنوین استعمال کرد. مانند تلفناً، تلگرافاً و نظایر آن.
بخش سوم غلط های رایج
12- کفاش: از غلطهای املایی مصطلح و صحیح آن کفشگر یا کفشدوز است. کفش فارسی است و ساختن کفاشی از آن به قیاس نقاش از نقش عربی جایز نیست.
13- صحبت: به معنای معاشرت و مصاحبت است و به جای گفت و گو استعمال میکنند در حالی که معاشرت با گفت و گو بسیار فرق دارد.
۱۴- تصفیه حساب: در دوران اخیر بعضی گمان کردهاند که تصفیه حساب غلط است و به جای آن باید تسویه حساب بگویند. بعضی از فضلا (از جمله سعید نفیسی، در مکتب استاد، ص ۶۴) نیز بر این تصور غلط صحه گذاشتهاند.
تصفیه در عربی به معنای «پاک کردن و پالوده کردن» است و تصفیه حساب در موقعی به کار میرود که حساب پرداخته و پاک شده باشد و دیگر کسی طلبکار نباشد. همین ترکیب مجازاً به «هر نوع اقدام عملی برای انتقام جویی و کینه کشی» اطلاق میشود؛ ولی تسویه یعنی «مساوی کردن، یکسان کردن، هم سطح کردن (مثلا زمین ناهموار را)» و تسویه حساب به معنای «ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این ترکیب به معنای مجازی به کار نمیرود و با تصفیه حساب مترادف نیست.
۱۵- قابل ملاحظه: در چند سال اخیر، خاصه در رادیو و تلویزیون، رسم شده است که به جای بسیار و مرادفهای آن (مانند فراوان، زیاد، هنگفت کلان، معتنابه، سرشار و جز اینها) میگویند: قابل ملاحظه.
در برنامه اخبار رادیو نظایر این جمله فراوان شنیده شدهاست:«به علت انفجار بمب در فلان محل، خسارات قابل ملاحظهای به بار آمد.»
گرته برداری فرانسوی و انگلیسی
این ترکیب ناهنجار که گرته برداری از کلمه «considerable» فرانسوی و انگلیسی است بر اثر تنبلی ذهنی مترجمان خبرگزاریها که به صورت ظاهر کلمه اکتفا کنند و از معنای واقعی آن غافل میمانند رواج یافتهاست و اما قابل ملاحظه در فارسی به معنای «دیدنی» و «جالب توجه است و در جمله فوق اگر مقصود این باشد که به علت انفجار بمب، خسارات دیدنی یا جالب توجهی به بار آمدهاست. البته عبارت صحیح است؛ ولی مقصود گوینده فقط این بوده که خسارات بسیاری یا مهمی به بار آمدهاست.
۱۶- نمودن: مصدر و نمود فعل ماضی آن است به معنی «نشان دادن و نشان داد» است؛ ولی امروزه «نمودن» به جای «کردن» استعمال میشود.
سفر نامه ناصر خسرو
در سفرنامه ناصر خسرو که در نهصد سال پیش نوشته شدهاست حتی در یک عبارت کوچک «نمود به معنی کرد» به کار برده نشدهاست.
17- پیاده کردن، پیاده شدن: عکس سوار کردن و سوارشدن است معنی دیگری نمیتوان بر آن اطلاق کرد. پس اینکه امروز گویند:«دانشگاه با فلان وزارت، برنامه یا طرحی را پیاده کرده یا میکند صحیح نیست چه برنامه با طرح جاندار با سوارکار نیست که پیاده شود.»
در اینگونه موارد باید گفت و نوشت:«دانشگاه با وزارت، فلان برنامه با طرح خود را به مرحله عمل درآورده یا در میآورد.
۱۸- برای همیشه: از زمانی که در حدود نیم قرن پیش، ترکیب برای همیشه بر اثر گرته برداری از اصطلاح «pour toujours» فرانسوی و « for ever» انگلیسی نخست در ترجمهها و سپس در نوشتهها و سرانجام در گفتار روزمره مردم وارد شد.
ترکیب غلط لغات
تقریباً همه فضلا در برابر آن جبهه گرفته و کوشیدهاند تا آن را از زبان فارسی بیرون برانند؛ ولی کوششهای ایشان بینتیجه ماندهاست. دلیل آن هم معلوم است: مفهوم برای همیشه را با کلمه یا اصطلاح دیگری نمیتوان بیان کرد. عدهای میگویند که در این ترکیب، برای زاید است و همیشه به تنهایی کافی است. ولی بدیهی است که مثلا به جای «برای همیشه رفت» یا «برای همیشه خداحافظی کرد»نمی توان گفت:«همیشه رفت» یا «همیشه خداحافظی کرد». عدهای دیگر پیشنهاد میکنند که به جای آن تا ابد یا مادام العمر گفته شود؛ ولی این دو اصطلاح در همه موارد نمیتوانند مفهوم برای همیشه را بیان کنند.
مثال هایی دیگر از غلط های رایج
چاره دیگر این است که برای بیان این مفهوم از یک جمله پیرو استفاده شود. مثلا یکی از فضلا عبارتی را که ترجمه عادیاش این است:«با این شکست، فرمانروایی آتن بر دریاها برای همیشه از میان رفتهاست.»
این طور ترجمه کردهاست:«با این شکست، فرمانروایی آتن بر دریاها به طوری از میان رفت که دیگر هرگز بازنگشت» (امیل بریه، تاریخ فلسفه، ترجمه على مراد داودی، ج ۱، تهران، ۱۳۵۲، ص ۱۲۵). یعنی به جای عبارت کوتاه برای همیشه یک جمله نسبتا طولانی (به طوری… که دیگر هرگز بازنگشت) آورده شدهاست.
آیا بهتر نیست که از این کوششهای بیحاصل دست برداریم و اصطلاح برای همیشه را که در زبان نوشتار و گفتار امروزه فارسی کاملاً جا افتادهاست بپذیریم؟
19- زیرا (که ) چه: واژه زیرا، قید علت، در متون قدیم معمولا به صورت زیرا که آمدهاست؛ ولی بدون «که» نیز صحیح است.
مبحث پایانی
«حقایق علم در حجاب است از ابلیس و ذریت او و ظاهر است نزدیک اولیای خدای و گزیدگان او؛ زیرا که آن سر ایزد است که بدان آگاه کند آن کس را که خواهد از اولیای او (کشف المحجوب سجستانی) چه نیز به همین معنی است، اما به دنبال آن هرگز «که» آورده نمیشود.»
«پیران هفتاد ساله مرا حکایت کردند که در عمر خویش به جز شیر شتر چیزی نخورده بودند، چه در آن بادیهها چیزی نیست الا علفی شور که شتر میخورد.» (سفرنامه ناصر خسرو، 105)
امروزه در این مورد گاهی چه/که به کار می برند و غلط املایی است.
«شاه جیجاه دستی بر جمجمه بی موی خویش بمالید… و جای زخمها را بخارید و با خویش تبسم فرمود، چه که رنج و الم را نیز چون رعایای خویش مقهور ساخته بود.» (صادق چوبک، خیمه شب بازی، داستان اسائه ادب)